همانطور که میدانید چشماندازهای بازاریابی در حال تغییر است و استراتژیهای جدید بازاریابی به سمت شناخت بیشتر مشتریهای هدف حرکت میکند. این روزها کسبوکارها هزینهی زیادی برای جذب مشتری میپردازند و اغلب مردم دنبال برندهایی هستند که به مشتریهای خود بها میدهند و محصولات شخصیسازی شده به آنها پیشنهاد میدهند. در ادامهی این مقالهی زومیت به معرفی راههایی برای شناخت بهتر مشتری و هدایت استراتژی بازاریابی به آن سمت میپردازیم.
هر کسبوکاری باید پرسونای خریداران محصولات خود را را بر اساس رفتار آنها تعریف کند. پرسونا مجموعهای از ویژگیهای و الگوهای فکری و رفتاری مخاطب برند است. برخی سوالهای کلیدی که در تهیهی پرسونا باید پاسخ داده شوند عبارتاند از:
جستجوی لغات کلیدی نیز یکی دیگر از جنبههای مهم درک رفتار آنلاین مشتریهای مخاطب است. چهار نوع عبارتی که مخاطب برای پیدا کردن محصول مورد نظر جستجو میکند عبارتاند است از:
عبارتهای پیمایشی: گاهی اوقات مصرفکنندگان از عبارتهای مشخص برای پیدا کردن یک وبسایت خاص استفاده میکنند. بهعنوان مثال عباراتی مانند «Amazon»، « Zara» و «H&M» را جستجو میکنند.
عبارتهای اطلاعاتی: این عبارتها زمانی به کار میروند که کاربر دنبال کسب اطلاعات در مورد محصول یا خدمات خاصی باشد. عبارتهایی مانند «چگونه کیک بپزم؟»، «چرا خواب میبینیم؟» و «نحوهی از بین بردن آفتاب سوختگی» نمونههایی از عبارتهای اطلاعاتی هستند.
عبارتهای مقایسهای: بسیاری از مردم پیش از خرید یک محصول، انواع مختلف آن را با یکدیگر مقایسه میکنند. بهعنوان عبارت «مک در برابر ویندوز ۱۰» را جستجو میکنند تا با مزایای هر محصول آشنا شوند و راحتتر تصمیم بگیرند.
عبارتهای تراکنشی: عبارتهای تراکنشی زمانی رخ میدهند که کاربر نام مستقیم کالای مورد نظر خود بهعنوان مثال « Samsung Galaxy S8» و «Apple iPhone 7» را در موتور جستجو وارد میکند.
هر کسبوکاری باید نشان دهد که برای مشتریهای خود ارزش قائل است. بهعنوان مثال در اولین ملاقات با مشتریهای جدید، نمونههایی از پروژههای مشابه و نتیجهای که گرفتهاید را نشان دهید. این کار به مشتری نشان میدهد در صورت همکاری با شرکت شما به چه موفقیتهایی دست پیدا خواهد کرد.
حمایت از مشتری نقش کلیدی در حفظ آنها و گسترش روابط دارد. از تماسهای تلفنی، پیغامها و ایمیلها برای ارائهی خدمات بهتر به مشتری استفاده کنید. کسبوکارهایی که خدمات بهتری به مشتری ارائه میدهند در قلب آنها جای میگیرند. همچنین استفاده از اینفلوئنسرهای کلیدی و مرتبط با صنعت کاری برای نمایندگی از طرف برند پیشنهاد خوبی است. گاهی اوقات مشتریهای هدف تبلیغات کسبوکار را باور نمیکنند اما صحبتهای یک اینفلوئنسر را میپذیرند. استفاده از اینفلوئنسرها یعنی مخاطبان خود را به بخشهای مختلف تقسیمبندی کردهاید و به آنها خدمات ارائه میدهید.
تجزیهوتحلیل و پیشبینی، آیندهی بازاریابی را تعریف می کند. این تکنولوژی با جستجو در تاریخچهی خرید و رفتار مشتری، دادههای مورد نیاز خود را جمعآوری میکند. سپس با تحلیل کردن آنها نیازهای مشتری را در آینده پیشبینی میکند.
درواقع تجزیهوتحلیل و پیشبینی به درک بهتر رفتار مشتری، پیشبینی آن در آینده و هدایت استراتژی بازاریابی به آن سمت کمک میکند. بهعنوان مثال شرکتهای بیمه میتوانند مردمی که در خطر ابتلا به بیماریهای مزمن قرار دارند را شناسایی کرده و طرح مناسبی به آنها پیشنهاد دهند. یا شرکت تأمین کنندهی غذای حیوانات خانگی بعد از پیشبینی زمان به پایان رسیدن غذای خریداری شده میتواند به مشتری ایمیل ارسال کرده و این موضوع را به آنها یادآوری کند.
تجزیهوتحلیل و پیشبینی، دادهها را به یک مزیت رقابتی برای جذب مشتریهای جدید و حفظ مشتریهای قدیمی تبدیل میکند. رباتهای چت را به کسبوکار خود وارد کرده و به استفاده از تکنولوژیهای هوش مصنوعی عادت کنید.
یکی از بهترین راهها برای هدف قرار دادن مشتریهای بالقوه، کمک گرفتن از رباتهای چت برای قسمت پرسش و پاسخ و هدایت آنها به قیف فروش است. امروزه شرکتهای زیادی رباتهای چت مبتنی بر هوش مصنوعی ارائه میدهند که میتوان از خدمات آنها بهرهمند شد. این رباتها هفت روز هفته و در هر ساعت از شبانه روز بدون اینکه خسته شوند به مشتریها خدمات میدهند. از همه مهمتر اینکه این رباتها برخورد دوستانهای دارند و شکافهای ارتباطی را کاهش میدهند. البته همیشه جای خطا وجود دارد اما خیلی کم پیش میآید که این رباتها پاسخ نامربوطی به سوال مشتری بدهند.
رؤیای هر مدیر وبسایت افزایش سرعت فرآیند تولید و دسترسی به محتوا است. برای مثال هر مدیر وبسایت ممکن است با پیشنهاد اشتراک خبرنامه یا دعوت به خرید آنلاین برای افزایش مشارکت مخاطب تلاش کند.
بهندرت اتفاق میافتد بازدیدکنندهای در بازدید از یک وبسایت بهسرعت کالای موردنظر خود را انتخاب کند و آن را بخرد؛ اما مدیر وبسایت میتواند سرعت این فرآیند را با فوری ساختن پیشنهاد بالا ببرد. برای این کار چند روش توصیه میشود:
اگر افرادی وارد وبسایت شما بشوند و پیشنهاد خوبی ببینند که فقط برای زمان محدودی در دسترس آنها قرار دارد، تحت فشار قرار میگیرند و برای انتخاب سریعتر کالا یا پیشنهاد وسوسه میشوند.
برای مثال سایتهای فروش آنلاین و تبلیغات مناسبتی آنها را در نظر بگیرید. مثلا در وبسایتهای فروش گل اگر قبل از روز مادر قصد خرید گل برای مادر خود داشته باشید، میتوانید از تخفیف ۲۵ درصدی این سایت استفاده کنید. این مهلت مشتری را وادار میکند که بهسرعت در مورد ارزش معامله تصمیم بگیرد و عمل کند.
در نظر گرفتن تاریخ انقضا برای بعضی معاملهها باعث میشود مردم سریعتر در مورد آن معامله تصمیمگیری کنند تا اینکه بخواهند پس از یک ماه دوباره مراجعه کنند و آن کالا را بخرند.
یک روش دیگر برای تشویق مردم، اضافه کردن یک تایمر شمارش معکوس به وبسایت است. این تایمر به مردم یادآوری میکند زمان در حال گذر است و شانس آنها برای رسیدن به معامله یا امضای آن بهزودی به پایان میرسد.
بر اساس بررسی ConversionXL، ساخت یک تایمر شمارش معکوس بیشتر از اعلام تاریخ انقضا برای یک قرارداد خاص نتیجهبخش است.
برای مثال MonsterInsights با یک تایمر شمارش معکوس به مشتریهای بالقوهی خود نشان میدهد که میتوانند با استفاده از کد کوپن در چارچوب زمانی تایمر به یک معاملهی خیلی خوب برسند. سعی کنید مشابه این کار را انجام دهید و از یک تایمر چشمگیر برای ایجاد حس فوریت در بازدیدکنندگان استفاده کنید تا به ارزش معاملهی خود بیفزایید.
مردم به دنبال کالایی هستند که دیگران هم به آن علاقهمند باشند. برای مثال Airbnb پرطرفدارترین نقاط اقامت را به مسافرین بالقوه نمایش میدهد. برای نمونه میتوان به یک خانهی پاریسی اشاره کرد که بلافاصله در روز شروع تبلیغات در دسترس قرار گرفت.
Airbnb نظر کاربرهای دیگر را در مورد اجارهی خانه با بازدیدکنندگان سایت به اشتراک میگذارد؛ در نتیجه ممکن است بازدیدکنندگان وسوسه شوند و بلافاصله خانه را رزرو کنند. معمولا هرچه کالایی محبوبتر باشد، ارزش آن هم بالاتر میرود. حس فوریت در بیننده به این شیوه بالا میرود و سعی میکند بهسرعت کالا یا معامله را به سود خود تصاحب کند.
فناوری قصد خروج (Exit intent) یک روش خوب برای القای حس ضرورت یا فوریت در افراد است؛ بهویژه در شرایطی که بخواهید خبرنامهی خود را به اشتراک بگذارید. در این روش ساخت یک فهرست ایمیل به مهمترین اولویت شما تبدیل خواهد شد.
بهعنوان یک مثال از وبسایتی که از فناوری قصد خروج استفاده میکند، میتوان به وبسایتGimme Some Oven اشاره کرد.
زمانی که بازدیدکننده قصد خروج از وبسایت داشته باشد، یک پاپآپ او را در لحظهی آخر خروج تشویق میکند تا اشتراک دستورهای غذایی جدید (و رایگان!) را در اینباکس ایمیل خود دریافت کند. اگر این انگیزه برای شخص مهم باشد، ممکن است بهراحتی اطلاعات تماس خود را در اختیار وبسایت بگذارد.
نوع کلمات موجود در تیتر و دکمههای فراخوان میتوانند تأثیر زیادی بر تمایل شخص به خرید فوری داشته باشند. کلماتی مثل حالا، عجله کن و فورا حس ضرورت را به افراد القا میکنند؛ بهطوریکه فکر میکنند باید بلافاصله اقدام کنند.
برای مثال CoSchedule در صفحهی خانگی خود چند دکمهی فراخوان دارد که مردم را دعوت به تست آزمایشی رایگان ۱۴ روزه میکند. یکی از مهمترین متنها، متن نزدیک به دکمهی فراخوان است؛ زیرا بعضی افراد شاید کل صفحه پرداخت را مرور نکنند و باز هم برای شرکت در مشارکت یا پیشنهاد تشویق نشوند. CoSchedule با عبارت Try it Free Now به مردم یادآوری میکند این نمونه آزمایشی و رایگان است و آنها را تشویق به مشارکت فوری میکند. این دکمهها در لحظات آخر نظر افراد را به خود جلب میکنند
امروزه بازاریابی خوب، متکی به دادههای صحیح و دقیق مشتریان است و جای تعجب نیست که شرکتها روی جمعآوری اطلاعات مشتریان خود سرمایهگذاری میکنند. بهعنوانمثال آمازون دائماً رفتار ۱۰۰ میلیون عضو پرایم خود را بهعنوان «دادههای شخص اول» پیگیری میکند. بسیاری از شرکتها دریافتهاند که به اشتراک گذاشتن اطلاعات مشتریان با شرکتهای دیگر، بین آنها همکاری متقابلی برقرار میکند. مخصوصاً با افزایش دادههای اینترنت اشیا که از سنسورهای GPS، ابزارهای اندازهگیری هوشمند، دستگاههای فیتنس و نظیر آن به دست میآیند و دادههای «شخص دوم» نامیده میشوند. درنهایت نیز بسیاری از شرکتها دادههای شخص ثالث را از شرکتهایی نظیر Acxiom خریداری میکنند، که در هرلحظه تا ۱۵۰۰ داده را از ۷۰۰ میلیون مشتری در سراسر دنیا جمعآوری میکند.
هرچند اطلاعاتی که از این پایگاههای داده به دست میآید، پتانسیل بازاریابی مؤثر را بسیار بالا میبرد، اما درعینحال نگرانیهای مربوط با حفظ حریم شخصی کاربران، هیچ زمان تا به این حد جدی نبوده است. هکهای گسترده و شایعی که نمونهی آن را در رسوایی فیسبوک - آنالیتیکا شاهد بودیم، باعث شده مشتریان تمایلی برای به اشتراک گذاشتن دادههای خود نداشته باشند و حتی به برندهای مشهور هم اعتماد نکنند. طبیعتاً شرکتها بزرگترین بازندهی این میدان هستند. بهعنوانمثال هک سه میلیارد حساب کاربری یاهو باعث شد ورایزن قیمت پیشنهادی خرید این شرکت را تا ۳۵۰ میلیون دلار پایین بیاورد.
همانطور که مطالعات نشان میدهد، مصرفکنندگان متمایلند اطلاعات خود را در اختیار شرکتی قرار دهند که اطمینان دارند از این اطلاعات محافظت میکند. این روزها مقررات بیشتری برای پاسخگو نگهداشتن شرکتها وضعشده و کاربران میتوانند اطلاعات خود را ویرایش، حذف یا منتقل کنند و همچنین یک نسخه از تمامی دادههای خود را در اختیار داشته باشند. بهترین مثال فعلی نیز مقررات حفاظت از اطلاعات عمومی (GDPR) است که از ۲۵ ماه می در اتحادیه اروپا به مرحلهی اجرا درآمد و آمریکا نیز با دقت روندهای آن را زیر نظر گرفته است.
حالا سؤال تریلیون دلاری این است که آیا کسبوکارها، میتوانند همزمان با حفظ حریم خصوصی دادههای مشتریان، از مزایای بازاریابی مبتنی بر داده بهرهمند شوند؟
در حال حاضر رایجترین رویکرد محافظتی کسبوکارها، محدود کردن دسترسی به دادههای جمعآوریشده است. البته کنترل دسترسی، به دلایل متعددی یک رویکرد کاملاً اطمینانبخش محسوب نمیشود. زیرا بهمحض اینکه یک شرکت دادهها را (چه به صورت داخلی و چه خارجی) به اشتراک میگذارد، قدرت کنترل دسترسی را تا حد زیادی از دست میدهد. بهعلاوه اقداماتی نظیر متخلص سازی یا Pseudonymization که یکی از قوانین GDPR نیز هست، همانطور که در ادامهی مقاله توضیح میدهیم، امنیت دادهها را تضمین نمیکنند.
یادآوری: متخلص سازی به این معنا است که دادههای شخصی به شیوهای پردازش شوند که بدون استفاده از برخی اطلاعات اضافی، نتوان آنها را بهعنوان دادههای یک موضوع خاص تشخیص داد.
مثال زیر را در نظر بگیرید. دو خردهفروشی تصمیم میگیرند از طریق به اشتراکگذاری متقابل دادههای شخص دوم، با یکدیگر مشارکت کنند. اگرچه خردهفروشی B همهی اطلاعات قابلشناسایی شخصی را از دادههای خود حذف کرده است، ولی نمیتوان گفت که دادهها واقعاً ناشناس هستند. زیرا دادههایی که ترکیبی از محدوده سنی، نشانگر زمانی، جنسیت و کد پستی هستند، یک رکورد جمعیتی منحصربهفرد را خلق میکنند که مرتبط کردن آن با اطلاعات اضافی خردهفروشی B، غیرممکن نیست. بنابراین گرچه این خردهفروشیها قوانین تصویبشده را رعایت میکنند، ولی طی این پروسه، دادههای مصرفکنندگان با ریسک بسیار بالایی روبرو است.
در اغلب کشورها آژانسهای دولتی که اطلاعات حساسی را جمعآوری میکنند، طبق قانون موظفاند دادهها را بهصورت عمومی به اشتراک بگذارند. این آژانسها دادههای اصلی را طی یک پروسه، به دادههای محافظتشده تبدیل و سپس منتشر میکنند. در این رویکرد، متغیرهای حساس دادهها بهطور سیستماتیک و از طریق یکی از روشهای زیر، تعدیل میشوند. بیایید مثال خردهفروشیهایی را دنبال کنیم که میخواهند دادههای فروش هفتگی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند:
سازمانهای بزرگ غالباً با استفاده از این پروسهها که «اختلال در دادهها» نامیده میشوند، اطلاعات مفید را در میان دادههای اصلی محفوظ نگه میدارند و درعینحال، شانس نقض حریم خصوصی را کاهش میدهند. دادههای اصلی در یک فضای دسترسی امن نگهداشته میشوند، مگر اینکه زمانی حذف برخی از آنها ضروری باشد. کارشناسان معتقدند که شرکتها نیز باید برای تقویت شیوههای محافظت از دادههای خود، نگاهی هم به رویکردهای فوق داشته باشند.
یکی از راههای تبدیل دادههای اصلی بازاریابی به دادههای ترکیبی، استفاده از مدلهای آماری است. ایدهی اصلی مدلهای آماری، این است که اهداف بازاریابی (که دادههای مربوط به آن جمعآوریشده) در یک پروسهی همگذاری مفروض شوند و سپس دادههای کاهشی و افزایشی را با دقت روی آن اعمال کنند.
بهعنوانمثال، یک فرم متداول از دادههایی را که بهطور گسترده مورداستفاده قرار میگیرند، در نظر بگیرید: دادههای فروش نقطهای خردهفروشیها. معمولاً شرکتهای تحقیقات بازار، این دادهها را از سطح فروشگاهها جمعآوری میکنند. سپس با روش تجمیع همهی دادهها را ترکیب میکنند تا هیچ فروشگاه خاصی بهطور مجزا قابلشناسایی نباشد. خریداران این دادهها عمدتاً شرکتهای بزرگ بستهبندی محصولات مصرفی هستند. مدیران برندها نیز به کمک همین دادهها عملکرد برند و متریکهای بازاریابی نظیر کشش قیمتی و فاکتورهای ارتقای تبلیغات را ارزیابی میکنند. اما رویکرد تجمیع ممکن است متریکهایی را که مبنای تصمیمگیریهای مهم مدیران هستند (مانند تعیین بودجهی تبلیغات تجاری) دچار انحراف کنند. اینجا هم یکی از روشهای محافظت از هویت فروشگاهها این است که با استفاده از یک مدل آماری، دادههای اصلی را به دادههای مصنوعی یا ترکیبی تبدیل کنیم. تحقیقات نشان میدهد که این روش دادههای بهمراتب صحیحتری را به مدیران عرضه میکند و درعینحال هویت فروشگاهها را محفوظ نگه میدارد.
هر سال میلیاردها دلار در برندینگ سرمایهگذاری میشود. برخی از آنها خوب و جذاب هستند اما برخی دیگر علاوهبر هزینهی زیاد، عملکرد چندان خوبی ندارند. در سالی که گذشت، بسیاری از برندها روی سبک خودشان سرمایهگذاری کرده و برخی دیگر از روشهای شناختهشده و معروف کمک گرفتند. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی بیشتری تعدادی از بهترین و بدترین کمپینهای تبلیغاتی در سال اخیر میپردازیم.
یکی از داستانهای موفق سیاسی سال گذشته، موفقیت الکساندریا اوکاسیو کورتز، دموکرات سوسیالیست است. او توانست با یک بودجهی ۲۰۰ هزار دلاری، رقیب خود یعنی جو کراولی را با بودجهی سهمیلیوندلاری شکست دهد. او ۲۹سال دارد و جوانترین شخصی است که تابهحال در کنگره حضور پیدا کرده است. دلیل موفقیت او چیست؟
یکی از دلایل موفقیت او، تبلیغات فوقالعاده خوبی است که شرکت Tandem Design NYC برای او انجام داد. در این کمپین از زبان بصری جنبشهای مردمی استفاده شده بود که پیشتر توسط فعالان مدنی و کارگری مانند دولورس هورتا و سزار چاوزی استفاده شده بود. این کمپین تبلیغاتی بعد از تبلیغات اوباما در سال ۲۰۰۸ به یکی از امیدوارکنندهترین، متحولکنندهترین و الهامبخشترین کمپینهای تبلیغاتی سیاسی تبدیل شد.
شرکت تبلیغاتی Wolff Olins، لوگوی قدیمی اوبر را به یک لوگوی قابل درک با مفهومی دوستانه تبدیل کرده است. از آنجایی که ارزش سهام این شرکت بعد از انتشار چند داستان در سالهای گذشته بهشدت پایین آمد و آیکون مداریشکل آن معنی خاصی نداشت، تغییرات جدید حرکت هوشمندانهای بود که این برند را بیشتر از گذشته در دسترس کاربران نشان میدهد و آن را برای عرضهی عمومی سهام در آینده آماده میکند.
چگونه متوجه شویم محصولاتی که توسط گوگل ارائه میشوند، واقعا توسط این شرکت منتشر شدهاند؟ این مسئله نهتنها مشکل گوگل؛ بلکه یکی از بزرگترین مشکلات شرکتهای بزرگ و در حال رشد است. اما ابزار تم متریال جدید گوگل، رنگها و انحناهایی که به نام گوگل میشناسید را در هر بیت از رابط آن ترجمه میکند. متریال تمینگ ابزاری معرفیشده از سوی گوگل است که تمامی برندها میتوانند از آن استفاده کنند.
بسته شدن فروشگاههای Toys “R” Us یکی از بدترین شکستهای برندهای دنیای خردهفروشی در سال ۲۰۱۸ بود. اما پیش از اینکه این غول اسباببازی چند تکه شده و فروخته شود، از آژانس تبلیغاتی Lippincott برای بازسازی برند کمک گرفت. بازسازی برند با ارائهی مجموعهای از بازیهای سهبعدی ایدهی بسیار خوبی بود که متأسفانه عملی نشد و شکست خورد.
ودر چنل یکی از کانالهای معروف هواشناسی است که عدهی زیادی برای مشاهدهی پیشبینی وضعیت آبوهوای منطقهی خود به آن مراجعه میکنند. این برند در سالی که گذشت، تصمیم گرفت ریسک بزرگی انجام دهد و پیشبینی آبوهوا را با واقعیت افزوده ترکیب کند. گردبادهایی که با واقعیت افزوده ساخته شدهاند و دیوارهای استودیو را خراب میکنند، سیلهایی که ماشینها را با خود میبرند و آتشسوزیهایی که در دامنهی کوههای کالیفرنیا رخ میدهند، از وقایعی هستند که در کمپین تبلیغاتی این برند با استفاده از تکنولوژی واقعیت افزوده طراحی شده و مردم از آن استقبال کردهاند.
دیزنی، شرکت مارول را در سال ۲۰۰۹ خرید و تصمیم گرفت آن را به یکی از برندهای محبوب و در حال گسترش تبدیل کند. فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» یکی از بهترین فیلمهایی است که نام این شرکت را در سال جاری سر زبانها انداخت. این شرکت طی ۱۰ سال ۱۸ فیلم ساخته و با ترکیب شخصیتها، داستانها و موسیقی متن منحصربهفرد به یکی از غولهای این صنعت تبدیل شده است. جنگ ابدیت بهتنهایی دو میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشت و قسمت بعدی آن سال جدید اکران خواهد شد.
امریکناکسپرس بعد از گذشت ۳۰ سال تصمیم گرفت لوگوی خود را تغییر دهد و برای این کار از شرکت Pentagram کمک گرفت. در لوگوی جدید، حروف کمی تیز شدهاند، رنگ پیشزمینه آبی تیره شده و نام آن به Am Ex تغییر کرده است.
شاید کمتر کسی پیدا شود از تغییر لوگوی برند میمون این شرکت به نقاشیهای سبک جدید طرفداری کند. پلتفرم بازاریابی ایمیلی این شرکت همچنان با همان لوگوی معروف کلهی میمون فعالیت میکند و میتوان گفت این برند بین دو احساس و مفهوم متفاوت گیر افتاده است.
این کمپین توسط بانوی اول آمریکا یعنی ملانیا ترامپ طراحی شده و هدف آن ارتقای رفاه و امنیت کودکان است. این کمپین علاوهبر هدف خوبی که دارد، طراحی چندان مناسبی نداشته و تبلیغات آن بهعنوان یکی از بدترین کمپینها شناخته شده است.
فونت رسمی و جدید کوکاکولا نیز بهنام Unity بهعنوان یکی از بدترین کمپینها تبلیغاتی شناخته شده است. کارشناسان معتقدند فونت جدید باید داستان قدیمی بازاریابی این شرکت، یعنی «کوکاکولا میتواند جهان را متحد کند» تقویت کند. این برند نیز پیشتر آبمعدنیهای دسانی را بهعنوان آب چشمههای طبیعی میفروخت اما مدتی بعد معلوم شد آب آن درواقع همان آب تصفیهشدهی معمولی است که با قیمت دو دلار فروخته میشود. با تمام این اتفاقها به نظر میرسد شاید عمر این برند بزرگ صنعت نوشابه رو به پایان باشد.
بلندینگ یکی از بدترین ترندهای برندنیگ سال ۲۰۱۸ و بهمعنای تقلید کورکورانه و پیروی کردن از دیگران برای بهتر دیده شدن است؛ مانند بسیاری از برندهای اینستاگرامی که همه یک شکل به نظر برسند. برندهایی که بخش قابلتوجهی از لوگوی آنها سفید است، تنها یک محصول میفروشند و نامهای عجیبوغریبی دارند.